سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : سه شنبه 92/8/28 | 3:12 عصر | نویسنده : فولادیان
سهراب سپهری sohrab sepehri سهراب سپهری sohrab sepehri

                                                 

سهراب سپهری فرزند اسد الله سپهری در سال 1307 در روز 15 مهر ماه به دنیا آمد. کودکی خود را در کاشان در باغی بزرگ به سر آورد. این باغ که یکی از باغ‌های زیبای کاشان بود به اجداد وی تعلق داشت‌. در خاندان سپهری بزرگ مردانی ظهور کرده بودند که نامشان در تاریخ ادب و هنرایران ثبت شده است‌. در میان اجداد پدری سپهری نام مورخ الدوله نویسنده ناسخ التواریخ بیش از همه معروف است.‌ او نیز بخش مهمی اززندگی و عمر خویش را دراین باغ به سر آورده بود و پس از اینکه در فن تاریخ نویسی مشهورشد برای خدمت به دربار قاجار احضار شد و این باغ همچنان به خاندان سپهری تعلق داشت تا اینکه پس از گذشت سالها ؛ کودکی باذوق با طبعی سرشار از  لطافت در این باغ به دنیا آمد و بعدها یکی ازبزرگترین شاعران و نقاشان  طبیعت گرا وطبیعت دوست ایران  شد وآثارش مورد قبول همگان قرار گرفت سهراب  این جنبه مهم ازشعر و شخصیت خویش را مدیون بزرگ شدن در این باغ و طبیعت بکر کاشان است .آری تاثیراین عوامل در شیفتگی سپهری به جلوه‌های زیبا وعمیق طبیعت را هرگز نمی‌توان نادیده گرفت‌. بعدهاسهراب  پس از کسب  شهرت وسرگرمی‌های گوناگون کاری‌، در هر فرصتی که پیش می آمد به کاشان می‌رفت  و در پناه خلوت این  باغ به تفکرمی‌پرداخت .

 سهراب سپهری در شعرش به زیباترین شکل از آن باغ یاد می     کند :  

باغ ما در طرف سایه ی دانایی بود                 

  سپهری که روحی لطیف داشت در نخستین سال‌های زندگی ، طبق سنت خانواده  هنرمندخود ، به آموزش هنر روی آورد و از همان سال‌های آغاز زندگی و پیش از رفتن به مدرسه با مظاهری از هنر آشنا شد . دوران کودکی سهراب زیبا و خاطره انگیز بود. وی هیچ گاه نتوانست زیبایی‌های آن را از یاد ببرد. بنابراین خردسالی سپهری یک کودکی عادی ومعمولی نبودبلکه وی  کودکی بود با اندوخته ها و آموخته های فراوان ، که بعدها در نگرش هنری او تاثیری عمیق داشت . شعر او گواه این مدعاست .

سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی با نام (خیال پدر) از پدرش انچنین یاد کرده است :

در عالم خیال به چشم آمدم پدر

کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود

دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر

یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود

مادر سپهری فروغ ایران سپهری بود. او بعد از فوت شوهرش، سرپرستی خانواده را به عهده گرفت و سپهری او رابسیار دوست می داشت. سپهری با وجود عموهای هنرمندش این شانس را داشت که با تجربیات آنان از نزدیک آشنا شود. خاطرات شیرین سپهری نشان دهنده پرورش ذوق و صفای وی در آن عهد است . این ذوق و صفا بعدها رو به تکامل گذاشت و سهراب در تمام طول زندگی خود از صداقت وسادگی و نگاه سرشار از شوق کودکان اش به زندگی برخوردار بود .

  سپهری دوران آموزش و تحصیل شش ساله ابتدایی خود را در دبستان خیام کاشان به شکل معمولی سپری کرد.وی مثل همه ی بچه های بازیگوش مؤدب ؛ مشتاق تعطیلات بود واز معلم و تنبیه وی می‌ترسید. سهراب از همان زمان عاشق نقاشی بود‌اما گاهی به سبب ذوق و توجه بیش از اندازه به نقاشی  از طرف معلم تنبیه می شد سپهری در سال های کودکی شعر هم می گفت، روزی که به علت بیماری در خانه مانده بودشعری را با ذهن کودکانه اش در وصف حال خود گفت:

ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان

نکردم هیچ یادی از دبستان

ز درد دل شب و روزم گرفتار

ندارم من دمی از درد آرام

 نخستین جلوه‌های طبع شاعرانه وی از دوره دبیرستان آشکار شدبطوریکه در 17 سالگی دیوانی را چاپ کرد .           
آشنایی با چهره‌های فرهنگی شهر کاشان به سپهری نوجوان فرصت داد تا هنرهای خود را هر چه بیشتر پرورش دهد و به جستجوی حقیقت و شناخت خویش بپردازد .حتی ادامه تحصیل دردانشگاه و مشغول شدن در کارهای اداری هرگزنتوانست  اشتیاق جدی سپهری به هنر و سیر  به کمالمعنوی را از بین ببرد.  

 سپهری  سفرهای فراوانی به نقاط مختلف دنیا  و شرق و غرب جهان  کرد و تجربه های گرانبهایی اندوخت این سفرها افق دید زندگیش را روشن تر و وسیع‌تر نمود او عشق به سفر را چنین بیان می کرد : « آدم مسافر است پس تا می تواند سفر کند»

سپهری دهه اول و دوم زندگی خویش را بهفراگیری  علم و هنر گذراند. دهه سوم زندگی‌اش را به کسب تجربه و سفر پرداخت و دهه چهار زندگی خویش را بیشتر به سفرهای دراز اختصاص داد. در این دوره بود که بارها به‌ کشورهای ژاپن‌، فرانسه‌، ایتالیا، هندوستان‌،آمریکا، و بسیاری دیگر از کشورهای شرق و غرب سفر کرد. سفرهای وی در اصل سیر و سلوک معنوی بود.این دیدگاه خاص او از سفر بویژه سفر به کشورهای شرق آسیا و آشناییش با ادیان هند و بودا شعر او را تحت تاثیر قرار داد .سپهری در این دوره  به عنوان شاعری صاحب سبک ،دوستداران  زیادی داشت . سهراب هیچگاه ازدواج نکرد.

اما این ایام دیری نپایید او زمانی که هنوز در دوره میان سالی بود به بیماری سرطان مبتلا شد.و تلاش پزشکان برای بهبود نتیجه ای نداشت .این  هنر مند پس از تحمل یک دوره بیماری که حدود دوسال طول کشید، در اول مرداد 1359در سن 52 سالگی وفات یافت طبق وصیتش او را به زادگاه خودش در مشهد اردهال منتقل نمودند و با قطعه‌ای که بر حسب تصادف از حجم سبز انتخاب شد، سنگ قبری برایش نهادند که به وضوح   فریادمی‌زد:               

                    

سنگ قبر مزار سهراب سپهری sohrab sepehri sange ghabr

این سنگ توسط یکی از دوستانش خطاطی شد و شعری از خودش روی آن نوشته شد.
 

 

ویژگی های اخلاقی

یکی از خصوصیات اخلاقی سهراب سکوت کردن بود او می توانست ساعت ها در یک جمع ، خاموش بنشیند و اغلب فکر می کرد . از این رو بود که هیچ کس از دوستان وهنرمندان سخنی را از او به یاد ندارد که در رد واثبات کسی بر زبان آورده باشد سهراب انسانی است پویا و جستجوگر که سیر زندگی اوپیوسته رو به تعالی بود. این تعالی روحی و معنوی یک روزی در شعر وزمانی در نقاشی هایش  متجلی می شد گویی شعر و نقاشی دو بال پرواز او برای رسیدن به افق های دور دست و زیبا بود .وی در این سیرسلوک و پویایی به موفقیتی کم نظیر دست یافت.      ‌

رفتار بزرگوارانه او با خانواده‌،دوستان‌، آشنایان‌، هنرمندان و کسانی که با آنها در تماس بود نشان از غنای روحی وانسان دوستانه او داشت  به عبارتی دیگر:ما در بررسی سبک زندگی سپهری با عناصری پر از نشاط و عشق و زیبایی روبرو می شویم.ومی توانیم بازتاب این عناصر را  در شعر ونقاشی او ، به زیباترین وجه  ببینیم. می‌توان گفت‌: زندگی نامه سپهری‌، همان نقاشی‌ها و شعرهای اوست‌.که در اجزا هنرش آشکار است.

نامه زیر حکایت از روح لطیف وحساس  او دارد :

نامه به محمود فیلسوفی برادرمهربانم

اگر روزی دوستی را از میان بردارند یعنی اگر این نیرو ، این جاذبه ، این حس وبالاخره این آنچه را که می خواهید اسمش بگذارید را از میان افراد بشر ، از قلب وروح ، از جسم و جان موجودات زنده برداشته و خلاصه از صفحه کائنات نابود سازند من نمی دانم چه باقی می ماند. رفتار موجودات زنده به خصوص افراد بشر نسبت به یکدیگرچگونه می شود و آیا در آن صورت زندگی قابل دوام خواهد بود و آیا در چنین عالمی بااین شرایط و این محیط طریق زندگی عوض خواهد شد ، یا اینکه نظام زندگی بر هم خورده و رفته رفته آثارزندگانی از صفحه کائنات محو و نابود خواهد شد.

به عقیده من تنها دوستی افراد نسبت به یکدیگر است که بنیان زندگی را مستحکم ساخته و هر فردی را وادار به کوشش در راه ادامه زندگی میسازد.

البته دوستی مظاهر گوناگون داشته و به اشکال مختلف خود نمایی می کند : دوستی فرزندنسبت به پدر و مادر و بالعکس . دوستی خواهر و برادر نسبت به یکدیگر ، دوستی زن وشوهر ، دوستی یک فرد با خویشان خود .

لیکن این دوستیها همه به یک شدت نیست و همان طور که از لحاظ شکل مختلف و متفاوت است از حیث شدت و تاثیر نیز گوناگون است.من عقیده دارم پس از دوستی ، فرزند و پدر و مادر که از حیث اهمیت درمرتبه اول قرار دارد دوستی یک نفر با دوستان خود ، یعنی با کسانی که اغلب هیچ گونه نسبت با اوندارند و فقط شرایط و اوضاع و احوال و بیش از همه تصادف در ایجاد دوستی بین آنهاموثر بوده قابل توجه است و سایر اشکال و صور دوستی را تحت الشعاع قرار می دهد.

آری تنها دوست است که از فشار با مصائب و مشکلات زندگی بر دوش انسان می کاهد. تنهادوست است که دست یاری به طرف ما دراز کرده و ما را از غرقاب تیره بختی ها وناکامی های حیات نجات می دهد.
شاعر بزرگ ما سعدی شیرازی چه خوب این نکته را دریافته و گفته است :
گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی

                                        دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
منظورم از نوشتن سطور فوق این است ، که شما در یابید در قلب و روح من چه تاثیری می نماید، و من به داشتن دوستی چون شما چقدر خرسند و مفتخرم ، باری از اوضاع اینجاخواسته بودید لیکن باید گفت تازه ای در اینجا پیدا نمیشود ، هوا بسیار گرم است وبه جز مختصر بارانی که چند هفته پیش آمد دیگر اثری از برف و باران دیده نشده.از اظهار لطف و مرحمت شما و از اینکه درعین گرفتاریهای تحصیلی بانگاشتن نامه مرایاد می کنید یک دنیا تشکر می کنم . من هم مانند شماتشنه یک انقلاب بزرگ ، انقلابی که به همه این بدبختی ها خاتمه داده و یک باره اساس ظلم و بیداد را واژگون سازدهستم ولی خدا می داند این آرزوی من چه روزی لباس عمل خواهد پوشید .

                                                                    به امید آنروز

 سبک  شعرسهراب

 

 

سپهری از جمله شاعران معاصری است که شناخت درست و کافی با شعر و سبک نیما داشت . در عین پیروی از  سبک نیما ، خود صاحب سبک و خلاق بود.و خلاقیت او در بیشتر در استفاده بدیع از رنگ و کلمه بوده است .

 

اهل کاشانم

روزگارم بد نیست تکه نانی دارم ،خرده هوشی ، سر سوزن ذوقی.

سپهری شاعری تصویرگراست و این جنبه از شعر سهراب با طبیعت گرایی او مرتبط است ؛ ضمن اینکه دیدگاه عارفانه دارد و خدا را در طبیعت جستجو می کند .

 

من نمازم را وقتی می خوانم

که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته ی سرو.

من نمازم را ، پی « تکبیرة الاحرام » علف می خوانم،

پی « قد قامت » موج .

 اما آشنایی نداشتن با نمادها و رمز های شعری او ابهاماتی را برای خوانندگان ایجاد می کند .

شعر سهراب چون نقاشی او رنگارنگ است.وی در شعرش نگران انسان و سرنوشت اوست .او همه را به نگریستن دقیق تر  در پیرامون خود و به جهانی برتر  دعوت می کند . همه ی اشیا برای او حیات دارند واین اشیا دارای روح و احساس هستند.

 

من صدای نفس باغچه را می شنوم

و صدای ظلمت را ، وقتی از برگی می ریزد

وصدای ،سرفه ی روشنی از پشت درخت ،

عطسه ی آب از هر رخنه ی سنگ ...

 

  مجموعه آثار

                                        

سهراب در سال 1337 دو کتاب "آوار آفتاب" و "شرق اندوه"را آماده چاپ کرد ولی موفق به چاپ آنها نشد و سرانجام در سال 1340 این دو کتاب را به همراه"زندگی خواب ها" زیر عنوان "آوار کتاب" منتشر کرد.                                                                                                  

در این کتاب می توان  جلوه های زبان خاص سپهری را دید و همچنین شور و شوق آمیخته با طبیعت گرایی را بیشتر دیددر مجموعه"شرق اندوه" سپهری از هر نظر تحت تاثیر غزل های مولونا بود و شعرهای این مجموعه همه شادمانه و شورانگیزند                                                               

دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" پنجمین و ششمین کتاب های او هستند.                    

شهرت سپهری از سال 1344  با انتشارشعر بلند "صدای پای آب" آغاز شد. در "صدای پای آب" است که سپهری به فرم خاص خود در شعر دست می یابد. فرم و محتوای شعر سپهری، از "صدای پای آب" به بعد به هماهنگی می رسند"صدای پای آب"،کنایه از صدای پای مسافری در سفرزندگی  است  .                            

این شعر که روز به روز بر شهرت و محبوبیت او افزود، اولین بار در فصلنامهی«آرش»درآبان همانسالمنتشرشد.                                                            
                                                    

در سال 1345 شعر بلند "مسافر"که بیان سیرو سفر و دیدگاه فلسفی
زندگیش بود منتشر شد که از درخشان ترین شعرهای فارسی دوره معاصر است .

 «جحم سبز»هفتمین مجموعه شعری سپهری و کامل ترین آنهاست .گویی شاعر به حقیقتی که مدتها در جستجویش بود رسیده است .

هشتمین و آخرین مجموعه شعری سهراب سپهری "ما هیچ، ما نگاه است                                 

محتوای کتاب بر خلاف دو  مجموعه پیشین" یأسی دارد.  اما یأسی که از حوزه ذهن رنگین سپهری بیرون می تراود.                   

سپهری در سال 1355 تمام هشت دفتر و منظومه خود را در "هشت کتاب"گرد آورد هشت کتاب" نموداری تمام از سیر معنوی شاعر جویای حقیقت است .و یکی از اثر گذارترین مچموعه ها، در تاریخ شعر نو ایران است .

 

سال شمار زندگی سهراب سپهری  :                 

 15مهر 1307:تولددرکاشان                                                                                                    

خرداد 1319: به پایان رساندن دوره شش ساله ابتدایی در دبستان خیام‌، کاشان                         

خرداد 1322: به پایان رساندن دوره اول دبیرستان در دبیرستان پهلوی سابق‌، کاشان

خرداد 1324: به پایان رساندن دوره دو ساله دانشسرای مقدماتی پسران‌، تهران آذر 1325: استخدام در اداره فرهنگ‌ (آموزش و پرورش‌)، کاشان

شهریور 1327:استعفا از اداره فرهنگ کاشان

شهریور 1327:شرکت در امتحانات ششم ادبی و گرفتن دیپلم کامل دوره دبیرستان

مهر 1327: آغازتحصیل در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران

1327: استخدام در شرکت نفت‌، تهران

1328: استعفا از شرکت نفت پس از هشت ماه کار

1320: انتشار اولین مجموعه اشعار با عنوان‌«مرگ رنگ‌»

خرداد 1332: به پایان رساندن دوره نقاشی دانشکده هنرهای زیبا و دریافت لیسانس‌. احراز رتبه اول و دریافت نشان درجه اول علمی

1332 : آغاز کار به عنوان طراح در سازمان همکاری بهداشت‌، تهران

1332: شرکت در چند نمایشگاه نقاشی در تهران

1332: انتشار دومین مجموعه اشعار با عنوان«زندگی خوابه»

آذر 1333: آغازکار در ادراه کل هنرهای زیبا(فرهنگ و هنر) در قسمت موزه‌ها و تدریس در هنرستانهای هنرهای زیبا

مهر 1334: ترجمه اشعار ژاپنی در مجله «سخن‌»

مرداد 1336: سفر به اروپا از راه زمینی تا پاریس و لندن‌. نام نویسی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی‌(چاپ سنگی‌)

فروردین 1337 :شرکت در اولین بینال تهران

1337: سفر دو ماه از پاریس به رم

خرداد 1337: شرکت در بینال ونیز

1337: بازگشت به ایران

1337: آغاز کار در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرستی سازمان سمعی و بصری

فروردین 1339:شرکت در بینال دوم تهران‌. دریافت جایزه اول هنرهای زیبا

مرداد 1339:مسافرت به توکیو برای آموختن فنون حکاکی روی چوب‌. بازدید از شهرها و مراکز هنری ژاپن

1340: توقف در هند در راه بازگشت به ایران‌.تماشای آگره و تاج محل

اردیبهشت 1340:برگزاری نمایشگاه انفرادی در تالار عباسی‌، تهران

1340: انتشار مجموعه جدیدی از اشعار خود باعنوان «آوار آفتاب‌»

مهر 1340: آغازتدریس در هنرکده هنرهای تزئیینی‌، تهران

1340: انتشار مجموعه دیگری از اشعار خود باعنوان «شرق اندوه»

اسفند1340: کناره‌گیری از مشاغل دولتی به طور کلی

خرداد 1341:برگزاری نمایشگاه انفرادی در تالار فرهنگ‌، تهران

دی 1341: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی دیگر در تالار فرهنگ

1342: شرکت در یک نمایشگاه گروهی در گالری گیل گمش‌، تهران

تیر 1342:برگزاری نمایشگاه انفرادی در استودیو فیلم گلستان‌، دروس‌، تهران

1342: شرکت در بینال سان پاولو، برزیل

1342: شرکت در نمایشگاه گروهی هنر معاصرایران‌، موزه بندر لوهاورفرانسه

1342: شرکت در نمایشگاه گروهی گالری نیالا،تهران

1342: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری صبا، تهران

1343: سفر به هند( تماشای بمبئی‌، بنارس‌،دهلی‌، اگره‌، غارهای آجانتا، کشمیر); سفر به پاکستان‌( تماشای لاهور و پیشاور);سفر به افغانسان (اقامت در کابل‌). بازگشت به تهران

1344: شرکت در یک نمایشگاه گروهی در گالری بورگز، تهران

1344: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری بورگز، تهران

آبان 1344:انتشار شعر بلند«صدای پای آب‌» در فصلنامه «آرش‌ »

1344: سفر به اروپا(مونیخ و لندن‌).بازگشت به ایران

1345: سفر به اروپا(فرانسه‌،اسپانیا، هلند،ایتالیا، اتریش‌). بازگشت به ایران

1345: انتشار شعر بلند «مسافر» در فصلنامه«آرش‌»

بهمن 1346:برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون‌، تهران

بهمن 1346:انتشار یک مجموعه اشعار جدید با عنوان «حجم سبز» توسط انتشارات روزن

بهمن 1346:برگزاری شب شعر سپهری در گالری روزن

1347: شرکت در یک نمایشگاه گروهی در گالری مس‌، تهران

1347: شرکت در نمایشگاه فستیوال روایان‌،فرانسه

خرداد 1347: شرکت در نمایشگاه هنر معاصر ایران در باغ انستیتو گوته‌، تهران

شهریور 1347:شرکت در یک نمایشگاه گروهی دردانشگاه شیراز



1348: شرکت در فستیوال بین المللی نقاشی درفرانسه و اخذ امتیازمخصوص

1349: سفر به آمریکا و اقامت در لانگ آیلند.شرکت در یک نمایشگاه گروهی در شهر«بریج همپتن‌». بازگشت به ایران پس از هفت ماه اقامت در نیویورک‌. سفر دوباره به آمریکا

1350: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری بنسن نیویورک‌. بازگشت به ایران

1350: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری لیتو، تهران

1351: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیروس‌، پاریس

1351: انتقال نمایشگاه گالری سیروس به گالری سیحون‌، تهران

1352: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی دیگر درگالری سیحون

1352: سفر به پاریس و اقامت در «کوی بین المللی هنره»

1353: سفر به یونان و مصر. بازگشت به ایران

دی 1353: شرکت درغرفه ایران در اولین نمایشگاه هنری بین المللی تهران

1354: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون

خرداد 1355: شرکت در نمایشگاه هنر معاصر ایران در «بازارهنر» بال‌، سویس

خرداد 1356: انتشار «هشت کتاب‌» شامل مجموعه اشعار نشر شده
سپهری به اضافه مجموعه «ماهیچ‌، ما نگاه‌» توسط کتابخانه طهوری‌، تهران

1357: برگزاری یک نمایشگاه انفرادی در گالری سیحون

خرداد 1358: تجدید چاپ «هشت کتاب‌»

دی 1358: مسافرت به انگلستان برای درمان بیماری سرطان خون

اسفند 1358: بازگشت به ایران

اول اردیبهشت 1359: مرگ‌. در بیمارستان پارس‌، تهران‌. دفن روز بعد در صحن امامزاده سلطان علی در قریه مشهد اردهال

 




تاریخ : سه شنبه 92/8/28 | 3:1 عصر | نویسنده : فولادیان

زندگینامه سهراب سپهری

 

سهراب سپهری

 

سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و هنگامی که سهراب نوجوان بود پدرش از دو پا فلج شد. با این حال به هنر و ادب علاقه ای وافر داشت. نقاشی می کرد، تار می ساخت و خط خوبی هم داشت.

 

سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی از پدرش یاد کرده است (خیال پدر) یکسال بعد از مرگ او سروده است:

 

در عالم خیال به چشم آمدم پدر

 

کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود

 

دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر

 

یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود

 

 

مادر سپهری فروغ ایران سپهری بود. او بعد از فوت شوهرش، سرپرستی سهراب را به عهده گرفت و سپهری او را بسیار دوست می داشت.

 

دوره کودکی سپهری در کاشان گذشت. سهراب دوره شش ساله ابتدایی را در دبستان خیام این شهر گذرانید.

 

سهراب سپهری

 

سپهری دانش آموزی منظم و درس خوان بود و درس ادبیات را دوست داشت و به خوش نویسی علاقه مند بود.

 

سپهری در سال های کودکی شعر هم می گفت، یک روز که به علت بیماری در خانه مانده و به مدرسه نرفته بود با ذهن کودکانه اش نوشت:

 

ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان

 

نکردم هیچ یادی از دبستان

 

ز درد دل شب و روزم گرفتار

 

ندارم من دمی از درد آرام

 

 

در مهرماه 1319 سپهری به دوره دبیرستان قدم گذارد و در خرداد ماه 1326 آن را به پایان رساند.

 

سهراب از سال چهارم دبیرستان به دانش سرا رفت و در آذر ماه 1325 یعنی اندکی بیش از یک سال بعد از به پایان رساندن دوره دو ساله دانش سرای مقدماتی به استخدام اداره فرهنگ کاشان (اداره آموزش و پرورش) در آمد و تا شهریور 1327 در این اداره ماند.

 

در این هنگام در امتحانات ادبیات شرکت کرد و دیپلم کامل دوره دبیرستان را نیز گرفت.

 

سال بعد او به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت. وقتی که در این دانشکده بود، نخستین دفتر شعرهایش را چاپ کرد و مشفق کاشانی با دیدن شعرهای سپهری پیش بینی کرد که او در آینده آثار ارزشمندی به ادبیات ایران هدیه خواهد داد.

 

اولین کتاب سپهری با نام "مرگ رنگ" در تهران منتشر شد که به سبک نیما یوشیج بود.

 

سپهری دومین مجموعه شعر خود را با نام "زندگی خواب ها" در سال 1332 سرود و در همین سال بود که دوره لیسانس نقاشی را در دانشکده هنرهای زیبا با رتبه اول و دریافت نشان اول علمی به پایان رساند.

 

سهراب سپهری

 

از سال 1332 به بعد، زندگی سپهری در گشت و گذار و مطالعه نقاشی و حکاکی در پاریس، رم و هند و شرکت در نمایشگاه ها و آموختن و تدریس نقاشی گذشت، تا جایی که بعضی او را "شاعری نقاش" خوانده اند و بعضی دیگر "نقاشی شاعر".

 

سهراب در سال 1337 دو کتاب "آوار آفتاب" و "شرق انده" را آماده چاپ کرد ولی موفق به چاپ آنها نشد و سرانجام در سال 1340 این دو کتاب به انضمام "زندگی خواب ها" زیر عنوان "آوار کتاب" منتشر شد.

 

در این کتاب می توان به جلوه های زبان خاص سپهری برخورد کرد و همچنین شور و شوق آمیختگی با طبیعت را _که در شعرهای بعدی کاملاً واضح می شود _ بیشتر دید.

 

در "شرق اندوه" سپهری از هر نظر تحت تاثیر غزلیات مولوی است و شعرهای این مجموعه همه شادمانه و شورانگیزند.

 

دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" پنجمین و ششمین کتاب های او هستند.

 

شهرت سپهری از سال 1344 و با انتشار شعر بلند "صدای پای آب" آغاز شد. در "صدای پای آب" است که محتوای ویژه ی شعر سپهری فرمش را می یابد. فرم و محتوای شعر سپهری، از "صدای پای آب" به بعد به هماهنگی می رسند.

 

"صدای پای آب"، کنایه از صدای پای مسافری در سفر زندگی است.

 

این شعر که روز به روز بر شهرت و محبوبیت او افزود، اولین بار در فصلنامه ی آرش در آبان همان سال منتشر شد.

 

سپهری که تمام عمرش را به دور از جنجال روزنامه ها و مجلات و فقط با دوستان اندک و تنهایی خود می زیست و بدین سبب از طرف نشریات جدی گرفته نشده بود، در سال 1345 با انتشار شعر بلند "مسافر" که یکی از درخشان ترین شعرهای فارسی است، بزرگی و شاعری اش را بر نشریات تحمیل کرد.

 

"مسافر" تأمل و سیر و سفر شاعر است در فلسفه ی زندگی.

 

"جحم سبز" هفتمین مجموعه شعری سپهری و کامل ترین آنها است.

 

"حجم سبز" پایان آخرین جستجوی های سپهری در شعر "مسافر" اوست. گویی پاسخ همه پرسش ها را یافته و به همه حقایق رسیده است.

 

شاعر دیگر منتظر مژده دهندگان نمی ماند بلکه خود قصد می کند که بیاید و پیام آورد: روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد ...

 

هشتمین و آخرین مجموعه شعری سهراب سپهری "ما هیچ، ما نگاه" است.

 

در این کتاب بر خلاف مجموعه"حجم سبز" و دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" شاعر روی به یأس دارد. اما یأسی که جز از حوزه ذهن رنگین سپهری بیرون نمی تراود.

 

سپهری در سال 1355 تمام هشت دفتر و منظومه خود را در "هشت کتاب" گرد آورد.

 

"هشت کتاب" نموداری تمام از سیر معنوی شاعر جویای حقیقت است، از اعتراضات سیاسی تا شور جست و جو و ره سپردن در عرفانی زمینی.

 

"هشت کتاب" یکی از اثر گذارترین و محبوب ترین مچموعه ها، در تاریخ شعر نو ایران است.

 

سپهری در سال 1357 به بیماری سرطان خون مبتلا شد و در سال 1358 برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و سرانجام در اول اردیبهشت ماه 1359 ، سهراب سپهری به ابدیت پیوست.

 

نخست قرار بود که طبق خواست خودش او را در روستای"گلستانه" به خاک بسپارند، اما به پیشنهاد یکی از دوستانش برای اینکه طغیان رود، مزارش را از بین نبرد او را در صحن "امامزاده سلطان علی" دهستان مشهد اردهال به خاک سپردند.

 

آثار سهراب سپهری

 

نمونه ای از شعر سهراب سپهری از مجموعه "حجم سبز"

 

به باغ هم‌سفران

 

صدا کن مرا

 

صدای تو خوب است.

 

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

 

که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید.

 

***

 

کسی نیست،

 

بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت

 

میان دو دیدار قسمت کنیم.

 

بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.

 

بیا زودتر چیزها را ببینیم.

 

ببین، عقربک‌های فواره در صفحه ساعت حوض

 

زمان را به گردی بدل می‌کنند.

 

بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی‌ام.

 

بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را.

 

***

 

مرا گرم کن

 

(و یک‌بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد

 

و باران تندی گرفت

 

و سردم شد، آن وقت در پشت یک سنگ،

 

اجاق شقایق مرا گرم کرد.)

 

***

 

در این کوچه‌هایی که تاریک هستند

 

من از حاصل ضرب تردید و کبریت می‌ترسم.

 

من از سطح سیمانی قرن می‌ترسم.

 

بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است.

 

مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد.

 

مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات.

 

اگر کاشف معدن صبح آمد، صدا کن مرا.

 

و من، در طلوع گل یاسی از پشت انگشت‌های تو، بیدار خواهم شد.

 

و آن وقت

 

حکایت کن از بمب‌هایی که من خواب بودم، و افتاد.

 

حکایت کن از گونه‌هایی که من خواب بودم، و تر شد.

 

بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند.

 

در آن گیروداری که چرخ زره‌پوش از روی رویای کودک گذر داشت

 

قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست.

 

بگو در بنادر چه اجناس معصومی از راه وارد شد.

 

چه علمی به موسیقی مثبت بوی باروت پی برد.

 

چه ادراکی از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراوید.

 

***

 

و آن وقت من، مثل ایمانی از تابش "استوا" گرم،

 

تو را در سرآغاز یک باغ خواهم نشانید.






  • نمونه سوال
  • ابر جادو
  • کارت شارژ همراه اول